اما این بار می نویسم برای تو...برای لبخنده تو...برایت می نویسم...می نویسم که بخوانی وبدانی:در زندگی ام فقط تورو دارم که بخوانی وبدانیتنهاچیزی که سرکشی ام را آرامش می بخشد فقط تویی...بخوانی وبدانی برایم همچو آب برای گلی...برایت می نویسم که بخوانی وبدانی من هرگز کسی روکه باسختی در کنارش به آرامش رسیده ام آسان از دست نخواهم دادبازم می نویسم تابدانی وقتی آمدی پاییز بود با آمدنت پاییز را بهار کردی...پس نگذار پاییز وزمستان بیاید وبهار گریزان شود...تورو به دل بهاریت قسم بمان ومنو تنها نذارررر
موضوع مطلب :